بایوهازارد

طرفداران رزیدنت اویل

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن» ثبت شده است

از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن -پست ویژه-



از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن

«پارت سوم»

« ترس2»


اگر کمی به داستان پیچیده بازی جدید شیطان درون دقت کنید می توانید ترسی رو که در درونش برنامه ریزی شده رو ببینید. داستانی کاملا پیچیده.

داستان بازی رزیدنت اویل 1 در زمان خودش از نوعی قدرت فکری جالب برخوردار بود که به دلیل استفاده کم از داستان های پیچیده در آن زمان باعث می شد که شخص حتی با خواندن خلاصه ای از داستان ترس را در وجود خودش احساس کند. ولی حال اگر به داستان نسخه ای چون نسخه ششم رزیدنت اویل بنگریم چیز جذاب یا جالبی که گیمر را به ترس وا بدارد نخواهیم یافت. خلاصه داستان مربوط به چهار بخش با چند شخصیت می باشد که یکی سری دشمن رو در روی خود دارند. دشمنان آن قدر ها قدرتمند نیستند و خواسته های پوچی دارند از طرفی شخصیت های هر بخش در صحنه های عجیبی قرار نمی گیرند که ترس به فرد تزریق شود.

در کل یک موضوع پیچیده که در داستان یک بازی روایت شود می تواند روی یک گیمر تأثیر زیادی داشته باشد. داستان یک بازی ترسناک سریالی باید به گونه ای ساخته و روایت شود که گیمر حتی تا پایان یک قسمت از آن هم خیلی نکات برایش روشن نشود. در حالی که ما هیچ چیز مهم و عجیبی رو در نسخه ششم شاهد نبودیم. اما همچنین خصوصیتی رو داستان نسخه های رولیشن تا حدودی داشته اند و کم کم می توانند گیمر را برای ترسی که در آینده خواهند داشت آماده کنند و ترس را برای آینده نرسیده تزریق کنند.


ادامه مطلب...
۱۴ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
VAHID REDFIELD

از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن -پست ویژه-


از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن

«پارت دوم»

« ترس»


لحظه به لحظه گام هایت را محکم بر می داشتی. می دانستی که اگر به درستی حرکت نکنی خواهی مرد. ترس نه از مرگ بلکه از دشمنانت بسیار بود و تو تنها می توانستی سلامتی ات را حفظ کرده و از کوچکترین ذرات برای حفاظت از خودت استفاده کنی. دندان های پر از خون، استخوانهایی که بیش از لباسشان مشخص بود و چشم های سفید رنگشان برای ترسیدن از آنها کافی بود. صدای ناله های آنها و خرکتشان برای هجوم به تو همه باعث ترس بیشترت می شد. سگ هایی که از بدنشان نیمی استخوان و نیمی گوشت مشخص بود به تو هجوم می آوردند و اگر غفلت می کردی با دندان های وحشتناکشان تکه تکه ات می کردند. 


ترس در قصه ی رزیدنت اویل اساسی ترین پایه بوده است. ترسی که امروز تنها از آن یک مشت ویروس مانده است. امروز زمانی که به جو داخل رزیدنت اویل نگاه می کنی تنها دشمنانی را می بینی که به ویروس های مختلف مبتلا شده و تنها باعث می شوند محیط بازی کمی شلوغ به نظر برسد گرچه اگر آنها هم نباشند تفاوتی وجود نخواهد داشت. در گذشته به رزیدنت اویل که ترس را در وجود فرد می انداخت به چشم یک گیم با داستان پیچیده و معما های دشوار و دشمنان سر سخت و خوفناک نگاه می شد ولی امروزه تنها از آن اسم و طرفداران رزیدنت اویل باقی مانده است.

گاهی به این فکر می کنم که شاید بهتر بود این بازی ها که هیچ ترسی را در پی ندارند با عنوانی غیر از رزیدنت اویل ساخته و منتشر می شدند تا حداقل به عنوان رزیدنت اویل ضربه ای وارد نشود. طرفداران رزیدنت اویل مثل مجنونی هستند که به پای لیلی نشسته اند ولی نمی دانند که لیلی نخواهد آمد. در واقع طرفداران رزیدنت اویل به امید یک رزیدنت اویل واقعی چشم به دستان کپکام بسته اند ولی کپکام حتی آنها را حس نمی کند.

ادامه مطلب...
۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
VAHID REDFIELD

از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن -پست ویژه-

از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن

«پارت اول»

«نسلی نو»

ترس و وحشت توی سری بازی های رزیدنت اویل یک داستان بزرگ است که حال با گذشت زمان تبدیل به افسانه شده است. هیچ کس حتی این رو به عنوان احتمال قرار نمی داد که روزی بازی ای که نسلی جدید از بازی ها با سبکی جدید بود به همچین بازی ای که تنها ترسش زامبی های بی اهمیت باشد، تبدیل شود. چرا بی اهمیت؟ چون چند ها راهکار با ده ها اسلحه و صد ها تیر در اختبار داری. علاوه بر آن می توانی هر لحظه که بخوای آنها که بی اهمیت هستند را کنار بگذاری و از کنارشان بدون هیچ گونه ترسی حرکت کنی یا به قولی از دست آنها فرار کنی. ولی چه فراری؟ زمانی که از چیزی ترسی نداری چرا به رد شدن از آن و گذشتن از آن بدون اهمیت، می گوییم فرار؟

نکته مهمتر وجود منابع سلامتی هست که زمانی برای بدست آوردنش اشکت سرازیر می شد حال می مانی که کجا جایش بدی. هر لحظه از مرگ به تولد می روی بدون اینکه زحمتی بکشی. ضربه های بزرگترین دشمنان داخل بازی هم برایت نه ترسی دارد و نه مشکلی. چرا که ده ها بار می توانی زنده شوی. حتی اگر هم بمیری باز هم از همان جا بیدار شده و به مبارزه می پردازی. خیلی ها این را نکته ای مثبت می دانند ولی من اینگونه فکر نمی کنم. شاید کمی خسته ات کند که باز هم همان کاری رو که قبل از مرگ انجام داده ای باز هم انجام بدی ولی پس چرا ما در زندگی روزمره ی خودمان بارها کاری را انجام می دهیم ولی باز هم خسته  نمی شویم؟ حتی گاهی کارهای تکراری باعث پیشرفتمان هم می شود. 

چندین بار مردن در یک صحنه ای ترسناک و خوفناک و پیروز شدن بعد از مدت ها مبارزه و شکست بهتراست از اینکه همان لحظه دشمنت را مغلوب کنی و از صحنه بگذری. حتی اگر هم شکست بخوری ولی دوباره بیدار شوی باز هیچ شیرینی ای وجود ندارد چرا که اصلا شکستی در کار نبوده. توی دنیای امروز اگر کسی شکست بخورد باید از صفر شروع کند حتی بیشتر اوقات به نفعش خواهد بود ولی ما که از صفر شروع نمی کنیم پس چرا شکایت داریم؟ شاید گاهی اوقات پیشنهاد های بعضی افراد نه تنها به پروژه ای سودی نمی رساند بلکه موجب ضرر آن هم می شود. شاید حتی اگر دقت در این نکته کمی بیشتر بود که پس از مرگ دوباره راه بیشتری طی کنی تا به هدفت برسی می توانست باعث بهتر شدن اوضاع باشد.

ادامه مطلب...
۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
VAHID REDFIELD

از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن - پست ویژه -


سلام عرض می کنم خدمت دوستان رزیدنت اویلی عزیزم. اومدم تا به اطلاعتون برسونم که همیشه یک پست ویژه برای وبلاگ خواهیم داشت که در چند قسمت در موردش صحبت می کنیم. یعنی بین مطالب معمولی هر چند وقت یک بار از این پست ویژه یک قسمت را در یک پست می گذاریم و پس از اتمام تمامی قسمت های یک عنوان به سراغ عنوان جدید برای پست های ویژه خودمون می ریم.


به زودی اولین پست ویژه سایت با عنوان «از گذشته به آینده و از کلاسیک به مدرن» شروع می کنیم که احتمال می ره در قسمت های زیادی در موردش مطلب بگذاریم.به امید دیدار.

۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
VAHID REDFIELD